۲۵ مرداد ۱۳۹۶

خب پس چرا رفتي؟

طبقه براي حمام خريده بودم و جعبه به بغل هن و هُن كنان به سمت خونه مي اومدم كه مردي دوان دوان به سمتم دويد و از كنارم رد شد و رفت و در همان حال با عجله  و مهرباني و نگراني گفت: خب خبرم مي كردي برات بيارمش!

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...