۱۱ خرداد ۱۳۹۶

تموم شد خانم، پاشو بروووو

در آزمایشگاه نشسته بودم منتظر خون گرفتن، در صندلی های روبرو  دیدم بقیه خانمهای که  در وضعیت من بودند، همه موقع فرو رفتن سوزن چشمهایشان را می بستند و رو بر می گرداندند،
 سعی کردم بیاد بیاورم که من هم عادت دارم چشم ببندم  یا نه که خانم متصدی گفت دستم را روی میز بگذارم ، در انتهای کار متوجه شدم که من نه تنها  چشمهایم را نمی بندم  و تمام پروسه خون گیری را نگاه می کنم که حوصله متصدی را با سوالات  و وراجی هایم  سر می برم: 
چرا رنگش اینقد تیره است؟
چرا از سیاهرگ خون می گیرید؟
چرا تکونش می دید؟
چرا شیشه ها اندازه شون با هم فرق داره؟
هر کدوم برای چیه؟

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...