رها ديشب مي گفت از شصت سالگي اش مي ترسد، مي ترسد كه تنها باشد، مي گويد در اين سي سال عمرش مدام دوستانش كم و كمتر شده است، مي گويد خودش دوستانش را كم كرده چون آدمها دارن ديوانه و ديوانه تر مي شوند
مي ترسيد كه در شصت سالگي اش دنيا را همه ديوانه ها فتح كرده باشند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر